دنیای متن از منظر فلسفه و حقوق

دنیای متن از منظر فلسفه و حقوق

خلاصه سخنرانی دکتر محمد صادقی: 97/9/25 – دانشگاه هرمزگان

آنچه غیر قابل انکار است، این است که انسان پیوسته در کار تغییر و تفسیر مجدد است. اما این پرسش را در ذهن خود دارد اگر گریزی از تفسیر نیست و هیچ متنی بدون تفسیر خودش را برای خواننده عریان نمی کند و فهم و شناخت بشر ، نتیجه تفسیر متن است آیا چیزی بدون تفسیر وجود دارد؟ واقعیت این است که حقوقدانان نیز بر این موضوع با فلاسفه وحدت نظری دارند که متن رئالیزم پیچیده ای دارد، متن تارو پودهای مکثری دارد، متن از تنیدگی فراوانی برخوردار است، در متن با یک برخود ساده نمی توان انتظار رسیدن به مرحله سادگی متن داشت و شناخت را بدست آورد. در این عرصه فرض ها و پیش فرض های مفسر باید مد نظر قرارگیرد و خوانند به مثابه شعر زیبای مولانا ؛ “از تبسم های شیر ایمن مباد” از لبخندهای متن چندان خوشبین به صدق نباشد. گاهی خواننده نیز در یک فرایند خودکار و ناخواسته اسیر پیش فرض های ش بشود و بجای شنیدن سخن متن ، از متن بخواهد بیش از آنکه سخن بگوید پیش فرض های او را تایید کند.

به هرصورت حقوقدان با سنت هرمنوتیکی و پراگماتیستی مواجه است ، در سنت هرمونتیکی با روش شناختی متفاوت(فرهنگ ، زبان و تاریخ) و در سنت پراگماتیستی با روش شناسی یکسان (دادهای تجربی و دوم نیات مولف و متن) مواجه است.

اشتراک فلسفه و حقوق در روش شناختی

این دو نوع روش شناختی در نزد فیلسوفان نیز بر وحدت یا انفکاک آنان بحث بوده است ، شلایر ماخر اعتقاد داشت که با روش شناختی پراگماتیستی یعنی با روانکاوی نسبت به نیت و قصد متن می توان از نیت مولف را احراز نمود و متن با نیت مولف همزاد است و نتیجه را عیان می کند.

در مقابل ریکور می گوید : مولف مرده است ، دست خواننده به او نمیرسد پس خواننده بهتر است به جای بررسی نیت مولف کوشش هایش معطوف به متن نماید!!!! اما شلایر می گوید: با توجه به اینکه امکان تجربه مجدد از حیث روانی ممکن است ولوآنکه مولف مرده است باید متن را با نیت مولف گره زد و با بررسی و شناخت مولفه به بازسازی مجدد به زمان او پرداخت .

گادامر اعتقاد دارد که زبان ابعاد گسترده ای دارد و در ابعاد فرهنگی و تاریخی می توان به هویت زبان متن رسید و اینکه فکر کنیم با نیات مولف می توانیم متن را بفهمیم خطاست زیرا خواننده نمی تواند از فرهنگ وذهن خود فاصله لازم را بگیرد و و اقعیت غیر قابل انکار است که خواننده در متن نقش مفسر را دارد .

براین اساس ، گادامر تیوری ادغام افق ها را مطرح می کند که با ادغام افق ها را مطرح میکند که با ادغام افق های حال و گذشته می شود ،جهان متن و جهان خواننده به هم برسند و در هم ادغام شوند زیرا هدف ما در متن حل تضادها و تناقض های برداشت جهت شناخت است.

نتیجه ای که می توان بدست آورد این است که امروزه در دنیای متن حقوقدانان نیز با رویکرد هرمنوتیکی در پی حل تضادها و تناقض های تفسیر برای دستیابی به فهم و شناخت هستند اماصرفنظر از این اشتراک تیوریک فلاسفه و حقوقدانان، سوال اساسی، این است که حقوقدانان با چه پرسش های مواجه اند؟ در دنیای متن ، زندگی حقوقدانان در متن شاید با علم بودن و نبودن میهمانان متن و معیارهای ممیزی آنها ، هستی و آگاهی و اثبات و ابطال ، فلسفه و نظریه و منطق حقوق (حل و فصل خصومت تا احقاق حق ) مواجه گردد.

حقوقدانان نیز مانند سایر خوانندگان به عنوان مفسر متن با معیارهای عدیده ای ممکن است مواجه شود! بپرسد که متن علمی است !یا در خانه متن ، علم و غیر علم هست یا نیست؟ اینجاست که ابتدا بحث عقلانیت علم برای مفسر حقوقی مطرح می شود و ممکن است با یک رویکرد پوزیتویستی،یا ابطال گرایی معتقد باشد که معیاری واحد و ابدی و کلی وجود دارد که بوسیله آن می توان “توانایی های نسبی نظریه علمی” را ارزیابی نمود، پوزیتویست ها “میزان تایید استقرایی را که یک نظریه از یافته های پیشین و پذیرفته شده قبلی بدست می آورد معیار ممیزه علم از غیر علم می دانند” و ابطال گرایان “معیار خود را ابطال ناپذیری نظریه های ابطال نشده بنا” می کنند فلذا نظریاتی علمی هستند که بتوان آنها را بر اساس معیارهای کلی ارزیابی نمود هرچند در باب صدق و کذب و دست یافتن به معیاری صادق حقوقدانان نیز چون فلاسفه در تلاطم هستند .

این نوع خوانش، حقوقدانان را بعضا” با عقلانیت علم مواجه نموده است که آیا با عقلانیت می توانند متن را فهم کنند و به شناخت به عنوان خواسته از متن برسند، این نوع نگاه در نگاه معاصرین حقوق همچنانکه فلاسفه چون توماس کوهن ،فرایبند نقد نمودند به رویکرد تاریخی متن و معیار توجه شده است. نکته قابل تامل این است که؛ بحران عقلانیت حقوقدان در متن محتمل است، آن را تسلیم نویسنده بنماید مانند خصلت های بعضی از متفکران غربی که روشنفکران خود را معلم و جهان را مدرسه و مردم را به مثابه شاگردان خود می دانند .اسارتی که بوسیله متن ممکن است رقم زده شود.

با این معیار در عصر فعلی در نظامهای حقوقی مکاتب مدرن متن با مکاتب تفسیر لفظی و شکل گرایی و واقع گرایی مواجه است.

حقوقدانان شکل گرا در دنیای متن

در دنیای متن از این حیث با روش تفسیر لفظی همراه است به نحوی که در هرمونتیک حقوق فقط پاپ بود که مفسر قانون بود به نحوی که ژوستتنن امپراطور روم شرقی : قوانین گسترده ای حقوقی روم را بطور رسمی اعلام می نمود که “هیچ کس نه آنان که اکنون مجری قوانین هستند و نه کسانی که درآینده مجری و واضع قانون خواهند بود نمی توانند تصور انشای قانون را به خود راه دهند .”تفسیر و تحریف قانون یکسان تلقی می گردید ، قانون در بستر متن خاص ، ارجحیت فراتر تصور می شد”.

در این رابطه، رویکرد خودکار حتی ناهشیارانه در مطالعه متن بدون توجه به علل بیرونی حاکم بود یا مفهوم گرروی و رویه خودکار در متن بود. حرکت از مقدمه به سمت نتیجه بود ، خواننده در متن با اراده قانونگذار یا همان مولف گره خورده است. نظام های هنجاری و محتوایی بیرون را مد نظر قرار نمی دهند.

به متن از منظر استدلال ها در فرم منطق صوری (قیاس استنتاجی ) یا منطق ریاضی (نظام منطقی مستقل از دادهای تجربی ) می نگرد. حقوقدانان از متن یاری می خواهد برای کاهش اطاله دادرسی ، حل و فصل خصومت بحای احقاق حق واقعی و ایجاد قطعیت در استدلال . رویکرد کشفی را در متن دنبال می نماید و از رویکرد اختراعی چندان بهره ای نمیگیرد . دست و پای او در متن با فرمهای متن بسته است .

حقوقدانان واقع گرا در دنیای متن

در مقابل حقوقدانان واقع گرا در دنیای متن ، متن را باعوامل بیرونی مطالعه می کنند و به نظام های هنجاری حقوقی در بیرون از متن توجه دارند (هلمز /تیوری انسان بد). به قول ، امپرتواکو : همه ما عمیقا” تحت تاثیر کتابهای هستیم که نخوانده ایم !!

در این نگرش به قول فرانسیس بیکن ،معانی جدید را جستجو می کنند و کاربرده های مدرن آن تا سبب شود واژه های کلافه یا حروف مرده و خشک حقوقی ، زنده و کار آمد و دلپذیر شود. در این رویکردهای معاصر یک اومانیسم مبتنی بر احترام جان گرفته است که بجای تمکین بی ماخذ و چشم بسته ای شارحان از متن و لفظ قانون به ردیابی تحولات و بافت های تاریخی حقوق و کارایی همراه شود.

اعتقاد دارند متن با نظرات پیشگویانه ما همراه است و مفهومی جز آن ندارد.و بقول فرانک تصور دانایی قانونگذار افسانه ای است که این افسانه قطعیت باید در ابطال گرایی لازم ثبات را نفی کند ،

در این رویگرد بافت زبانی متن با بافت حقوقی متن (اداب ،رسوم….) همراه و در پی کمبود بقایای متن قانون هستند ، مفسر به پویایی توجه دارد و در پی رفع مشکل قانون است یعنی به قول گادامر ، مشکل هرمنوتیک مشکل قانون است ، مشکل خلق معنایی جدید از مطالبات قدیمی سنت است.

حقوقدانان در دنیای متن بهتر است به پیش داشته ها و پیش فرض های مفسر در رابطه با متن توجه کنند و در تعاقب آن علایق و انتظارات مفسر از متن را نیز بیابند و کشف مرکز معنایی متن و تلفیق فرازها و چشم اندازهای فیمابین مفسر و متن را دریابند تا از غلبه های شکل گرایانه رهایی یابند.